یزدان

متن مرتبط با « وحدت هستي» در سایت یزدان نوشته شده است

تسبيح

  •   هر چيزى خدا را تسبيح مى گويد! خداوند عزوجل در آيه 44 سوره اسراء مي فرمايد: (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا) " آسمانهاي هفتگانه و زمين و همه کساني که در آنها هستند، همه تسبيح او را مي گويند، هر موجودي تسبيح و حمد او را مي گويد ولي شما تسبيح آنها را نمي فهميد. او بردبار و آمرزنده است. " اين آيات مبارک ما را با مسئله اي آشنا مي کند که آن را درک نمي کنيم، اما وجود دارد و ما همچون مؤمنان به هر آنچه که در کتاب خدا آمده است، ايمان داريم. اما چگونه مي توان کسي را که به اين کتاب آسماني ايمان ندارد، قانع کنيم؟ کسي که در اين آيه تأمل کند در مي يابد که همه مخلوقات اعم از انسان، درخت، ستاره و .... پروردگارشان را تسبيح مي گويند؛ اما خداوند بلند مرتبه مي گويد: (وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ) اما تسبيح آنها را درک نمي کنند  و نمي گويد ( اما تسبيح آنها را نمي شنوند) بنابراين ما ممکن است که تسبيح اين مخلوقات را بشنويم، اما نمي توانيم آنها را ترجمه کنيم و نمي توانيم آن را درک کنيم . زيرادرک کردن پس از شنيدن است. به عبارت ديگر به انسان مي گوييم که تو آنچه را که مي گوييم، درک نمي کني. اين يعني ما مقابل او صحبت مي کنيم و انسان مي شنود، ولي آنچه را که مي گوييم نمي فهمد. از اينجا استنتاج مي کنيم که خداوند بلند مرتبه در اين آيات به وضوح به امکان  شنيدن صداي تسبيحي که از هر چيز اطراف ما صادر مي شود، اشاره مي کند، ولي ما معني آنچه را که مي گويند، درک نمي کنيم و ممکن نيست که اين صداها را بفهميم يا درک کنيم. هر چيزي در هستي صحبت کرده و امواج صوتي صادر مي کند. اما گياهان و درختان صداهاي مشخضي دارند که در صداهاي ديگر تأثير گذار است و اين همان چيزي است که تحقيقات جديد علم گياه   شناسي آن را کشف کرده است و اين آن چيزي است که انديشمندان امروز کشف کردند. علما دريافتند که از برخي گياهان امواج و فرکانسهاي صوتي در جاهايي که انسان مي شنود،صادر مي کند که از 20 تا 20 هزار فرکانس در ثانيه متفاوت است. اما امواج صوتي گياهان بسيار ضعيف است و شنيدن آن جز با تقو, تسبيح ...ادامه مطلب

  • چرا خداوند خالقي ندارد؟

  •   خدا را چه کسي خلق کرد؟ اين سوال بسياري از فلاسفه و شک گرايان مذهبي است. اما در تعريف خدا گفته مي شود که خدا خالق غيرمخلوق جهان است پس اين سوال که چه کسي خدا را خلق کرده است غيرمنطقي است، درست مثل اينکه بپرسيم مرد مجرد شوهر کيست. نوع پيشرفته تر اين سوال مي تواند اين باشد: اگر وجود جهان به يک علت نياز دارد، چرا وجود خدا به اين علت نياز ندارد؟ و اگر خدا به علت نياز ندارد، چرا بايد جهان به علت نياز داشته باشد؟ در جواب، فلاسفه از استدلال زير استفاده مي کنند: 1. هر چيزي که آغازي داشته باشد، نياز به علت دارد! 2. جهان داراي آغاز است. 3. بنابراين جهان به علت نياز دارد. همانطور که در زير نشان داده خواهد شد، جهان به علت نياز دارد چون آغازي داشته است. خداوند، برخلاف جهان، آغازي نداشته است، بنابراين، به سبب نياز ندارد.علاوه بر اين، نسبيت عمومي انيشتين که به کرات با تجربه ثابت شده است، نشان مي دهد که زمان به ماده و فضا مرتبط است. پس زمان خود در کنار ماده و فضا شروع مي شود. از آنجا که بنابه تعريفخدا خالق همه جهان است، خالق زمان نيز مي باشد. بنابراين، نمي تواند با ابعاد زماني که خود آفريده است محدود شود پس مي توان گفت که خدا آغازي ندارد. پس نيازي به علت و سبب نيز ندارد. درعوض، شواهد خوبي وجود دارد که جهان آغازي داشته است.اين را مي توان در قوانينترموديناميکمشاهده کرد که بنيادي ترين قوانين علم فيزيک مي باشد. ·        قانون اول: کل حجم انرژي جهان پايدار و دائمي است. ·         قانون دوم: ميزان انرژي موجود براي کار رو به اتمام است، يا انتروپي تا حد ماکسيمم رو به افزايش است. اگر کل حجم انرژي محدود باشد و ميزان انرژي قابل استفاده رو به کاهش باشد، پس نمي توان گفت که جهان براي هميشه وجود داشته است، درغيراينصورت کليه انرژي هاي مصرفي تا به حال تمام شده بود. بعنوان مثال، همه اتم هاي راديواکتيو از بين رفته، همه قسمت هاي جهان به يک دما رسيده و هيچ کارديگري ممکن نبود. بنابراين استنباط بديهي اين خواهد بود که جهان از يک زمان مشخص با مقدار بسيار زيادي انرژي مصرفي آغاز شده و الان رو به اتمام است. حالا اگر پرسشگر بپذيرد که جهان آغازي داشته است اما باز بااينحال نيا,چرا خداوند خالقي ندارد؟ ...ادامه مطلب

  • معجزه قران - وحدت هستي

  •   معجزه قران - وحدت هستي الشيخ محمد علي صابوني جديدترين نظريهء علمي ثابت کرده است که زمين جزئي از منظومهء شمسي بوده و به مرور زمان از آن جدا شده، به سردي گراييده و قابليت زندگي را پيدا کرده است. براي صحت اين نظريه به وجود آتش فشان ها در بطن زمين و زمين لرزه ها در اثر اين  آتش فشان ها اشاره ميکنند.  اين نظريهء علمي جديد آنچه را که در قرآن بدان اشاره شده است تأييد ميکند: أولم يرالّذين کفروا أنّ السّموات ولأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شيءٍ حي، أفلا تؤمنون.( آيا نديدند کسانيکه کافر شدند، هر آيينه بود آسمانها و زمين خشک و بهم چسپيده، ما گشاديم آنرا و زنده گردانيديم از آب همه چيز را. آيا ايمان نمي آورند؟) استاد طباره ميگويد: اين يکي از معجزات علمي قرآن است که علمي جديد آنرا تأييد ميکند. علم ثابت کرده است که اين هستي يک کتلهء متصل با هم بوده و به مرور زمان تقسيم شده است. منظومهء شمسي ما در نتيجهء همين انقسامات بميان آمده است. هر چه بخش دوم از آيت ( و جعلنا من الماء کلّ شيءٍ حي...) اين آشکارترين اشاره به تأييد حقيقت علمي است که دانشمندان راز آنرا کشف کرده اند. بيشترين کاووشهاي کيمياوي به آب ضرورت دارد و آب عنصر اساسي ادامهء زندگي در هستي و نباتات است. 1ـ رتق بمعناي با هم متصل و يکجا. 2ـ فتق جدايي ميان دو چيز.  ديگر اينکه؛ اين آيت نشان ميدهد که خالق و ايجادگر اين هستي آنرا بگونه اي ساخته است که براي مخلوقاتش قابل زندگي باشد. اگر درجهء حرارت بحد زياد پايان باشد درجهء اکسيژن در آن بسياز زيادي است، وقتي آب جامد ميشود حرارت زيادي از آن بيرون رانده ميشود و زير آب را براي زندگي حيوانات آبي مساعد ميسازد. و عجيبترين حکمت قرآني اينست که، با کلمات بسيار ارزشمندي راز زندگي را بيان ميدارد.  از ابن عباس(رض) روايت شده است که، در تفسير اين آيت فرموده اند: آسمان بهم چسپيده بود و باران نمي باريد، زمين خشک بود و گياه نميروييد، وقتي در زمين مخلوقات پيدا کرده شد آسمان با باران گشوده شد و زمين هم گشوده شد و از آن گياهان روييد. تفسير ابن کثير ج3 ص187  من بدين نظر هستم که؛ اين يک تفسير خوبي است و از باب استعاره مفسرين پيشين بدين نظر اند، ولي اين مانع اين نيست که در قرآن نکات علمي وجود داشته باشد ,معجزه قران - وحدت هستي ...ادامه مطلب

  • معجزه قرآن ربُّ المشارق والمغارب

  •   معجزه قرآن  ربُّ المشارق والمغارب:   خداي سبحان در كتاب بزرگ خود مي‌فرمايد: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ : پروردگار مشرق و مغرب. [شعرا/28] رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ :پرودرگار مشرقين و مغربين. [الرحمن/17] رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ : پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها [معارج/40] ملاحظه مي‌كنيم كه در آيهء اول، مشرق و مغرب به لفظ مفرد، در آيهء دوم به صيغهء تثنيه و در آيهء سوم به صيغهء جمع ذكر شده‌اند. اكنون اگر ما هر يك از اين آيات را فراخور حجم تفکّر عقلي بشر در هنگام نزول آن تفسير كنيم، مي‌بينيم كه: 1.    در آيهء اول: مفهوم مشرق عبارت از جهت طلوع خورشيد، و مفهوم مغرب جهت غروب آن است. پس هنگامي كه خداي سبحان مي‌گويد: «پروردگار مشرق و مغرب»؛ ديگر در اينجا ميان عقل بشر زمان بعثت و آيهء مباركه تعارضي پديدار نمي‌شود. بعد از آن، اگر از ديد معاصران نزول قرآن به آيهء دوم يعني: رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ  نگاه كنيم، ملاحظه مي‌كنيم كه تفسير آن در عصر نزول قرآن به دو معني كاربرد دارد يكي جهت شرق، و ديگري مكان معين طلوع‌گاه خورشيد. به همين گونه مغرب نيز داراي دو معني است: يكي جهت مغرب و ديگري مكان معين غروب گاه خورشيد. يعني اينکه از ديدگاه عقل بشر در عصر نزول قرآن، آيهء مباركه­يي كه (مشرقين و مغربين) را به لفظ تثنيه ذكر نموده، دو معناي جهات مشرق و مغرب و دو مكان معين طلوع و غروب خورشيد را ـ هر دو ـ در خود جمع نموده است كه اين تفسير، همان برداشت متعارف از آيهء فوق در زمان نزول قرآن كريم مي­باشد. 2.    اما چون به رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ مي‌رسيم، مي‌بينيم كه تفسير آن در وقت نزول آيهء مباركه اين است كه: هر سرزميني از خود طلوعگاه و غروبگاه مخصوصي دارد و خداوند ذوالجلال است كه فرمانفرماي همه اين طلوعگاه‌ها و غروبگاه‌هاست. ولي اگر از عصر نزول قرآن كريم گذر كرده و به اين آيات از ديدگاه مفاهيم علمي معاصر نظر اندازيم، ملاحظه مي­كنيم كه تفسير معاصر اين آيات، با تفسير زمان نزول آنها اختلاف مفهومي پيدا ,معجزه قرآن ربُّ المشارق والمغارب ...ادامه مطلب

  • چهار دليل عمده براي اثبات وجود خدا

  •   چهار دليل عمده براي اثبات وجود خدا وجود دارد: • نظم و هوشمندي رفتار هستي که براي اهل تحقيق و دانشمندان بزرگ وجود شعور خالق را اثبات مي‌کند. • زبان اتفاق: نگاه کردن به اتفاقات بسيار با معنايي که براي بشر (تک تک ما)‌ رخ مي‌دهد و در حقيقت سخن گفتن خدا از پس پرده با بنده است. اتفاق از نوع کلان اجتماعي آن را مي‌توان در دو مثال زير ديد: کساني که داستان ابابيل را تجربه کردند يا در روزگار غرق تايتانيک مي‌زيستند اگر خود را فريب نمي‌دادند خدا را مي‌ديدند. • زبان رويا: فهم زبان رويا و کسب نماد‌شناسي آن ما را با معاني عميق توحيد و ساختار انساني خلقت بشر آشنا مي‌کند. • برهان قاطع خدا در امر تحدي: قرآن يک اثر ادبي ساده،‌ زيبا و يگانه است؛ و اگر اين قرآن دروغ است، نظيري مانند آن بسراييد ولو شده سوره‌اي، ولي بشر درمانده است. نه به دليل ساختار استثنايي قرآن، بلکه به خاطر حضور معجزه، قدرت خدا در ذهن مخلوق که مانع او مي‌شود.  در رابطه با اثبات وجود خداوند دلايل متعددي اقامه شده كه برخي وجداني (مانند برهان فطرت) برخي علمي (مانند برهان نظم) و برخي عقلي و فلسفي است (مانند برهان محرك اول ارسطو، برهان وجوب و امكان، برهان وسط و طرف، براهين استحاله تسلسل، علل هستي بخش، برهان مشروطيت و اطلاق فارابي، قاعده الشي‏ء ما لم يجب لم يوجد از خواجه نصيرالدين طوسي، برهان صديقين صدرايي و...). هر يك از براهين مذكور مبتني بر مباني و مبادي عقلي و فلسفي ويژه‏اي است كه طبيعتا در اينجا مجال پرداختن به هيچ يك از آنان نيست. ليكن در اين جا به طور فشرده و اختصار ناچاريم به ذكر يكي از روشن‏ترين آنها بسنده نموده و براي تحقيق بيشتر كتاب‏هايي را معرفي كنيم.  اين برهان ضمن آن كه قدمت بسياري دارد يكي از استوارترين ادله خداشناختي است واز جهان اسلام به تئولوژي غربي نيز راه يافته و نزد تئولوژيست‏ها و فيلسوفان دين در غرب تحت عنوان (from Contingency Argument) به عنوان خدشه ناپذيرترين برهان - كه تاكنون انديشه بشر بدان راه يافته - مورد پذيرش واقع گرديده است. سير پيدايش و سپس ورود اين برهان در انديشه‏هاي كلامي غرب طبق نمودار زير است: فارابي >--- ابوع,چهار دليل عمده براي اثبات وجود خدا ...ادامه مطلب

  • سرعت نور در قران !

  •   محاسبه سرعت نور توسط قرآن کریم نویسنده :محمد احسان خرامید کاشف این محاسبه : دکتر منصور حسب النبی فیزیکدان مصری از زمان یونان باستان تا قرون وسطی , سرعت نور نامحدود فرض می شد. در قرن 11 یک دانشمند عربی اظهار کرد که نور در سرعت محدود سیر می کند. در سال 1600 گالیله این سرعت را آزمایش کرد اما او تنها به این نکته بسنده کرد که سرعت نورفوق العاده بالاست. اما رومرRomer) اولین کسی بود که در سال 1676 با مطالعه گرفتگی ماه های برجیس سرعت نور را اندازه گرفت.  پژوهشگران متعددی بطور مستقیم سرعت انتشار نور را اندازه گرفته اند. دقیق ترین اندازه گیری سرعت نور که آنرا با حرف اختصاریC در خلانشان می دهند, با استفاده از لیزر(Laser)بوده که در سال 1972 بوسیله اوانسونEvanson  و همکارن او در مؤسسه ملی استاندارد امریکا انجام شده و نتیجه آن 299792.45692 متر بر ثانیه بود. دفتر بین المللی استاندارد هاUS   : C=299792.4574+0.0011 Km/s بین المللی فیزیک بریتانیا: C=299792.459+0.0008 Km/s هفدهمین کنفرانس با موضوع اندازه گیری و سنجش استاندارد در 21 اکتبر 1983: C=299792.458 Km/s اندازه گیری سرعت نور به روش های مختلف در زمانهای متفاوت: تاریخ آزمایش کننده روش نتیجه (km/s  )   1849 فیزو  (Fizeau  ) چرخ دندانه دار   313000   1880 مایکلسون (Micelson  ) آینه چرخان   299910   1907 ,سرعت نور در قران ! ...ادامه مطلب

  • اعجاز تشريعي در قرآن

  •   اعجاز تشريعي در قرآن نوشته: استاد محمد اسماعيل ابراهيم زماني كه غربيها به خود مي بالند كه تمدنشان چنان تمدني است كه براي اولين بار در طول تاريخ بشري حقوق انسانها را به طور رسمي در همه دولتهاي مختلف اعلان نموده است و افتخار مي كند كه آنها براي اولين بار در تاريخ قرن بيستم اعلاميه جهاني حقوق بشر را تصويب نموده اند و آن را به عنوان نمونه عالي در به رسميت شناختن حقوق انسان محسوب مي دارند، فراموش كرده و يا خود را به فراموشي زده اند در اينكه قرآن كريم اين حقوق را چهاره قرن قبل به اسم مبدأ واحد بشريت به رسميت شناخته و تثبيت نموده است، چنانكه مي فرمايد: {يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}(الحجرات:13) (اي مردم ما شما انسانها را از زن و مردي خلق كرديم و شما را در قالب گروهها و شعبه ها قرار داديم تا همديگر را باز شناسيد به راستي كه گرامي ترين شما نزد خداوند پرهيزگارترين شماست. به حقيقت كه الله تعالي بسيار دانا و آگاه است.) اين آيه خطاب به همه مردم است كه علي رغم اختلاف در رنگ،پوست،نژاد و دين، از زن و مرد آفريده شده اند و در ولادت و اصالت مساويند و قرآن با اين اصل وحدت جنس بشري را ثابت گردانيد واينكه هيچ فردي برديگري جز به تقوي برتري ندارد. قرآن كريم شامل مبادي عالي بسياري است كه برعظمت و اصالت آن دلالت مي كند كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم: 1. آزادي در نظر و عقيده:" لا إكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي" [بقرة:255] (در دين اجباري نيست، هدايت از گمراهي به خوبي آشكار شده است.) و در جايي ديگر مي فرمايد:" قل يا أيها الكافرون لا أعبد ما تعبدون ، و لا أنتم عابدون ما أعبد ، و لا أنا عابد ما عبدتم ، ولا أنتم عابدون ما أعبد لكم دينكم و لي دين"[سورة الكافرون](بگو اي كافران: من آنچه را كه شما مي پرستيد، نمي پرستم. و شما نيز معبود به حق مرا عبادت نمي كنيد. و من به آن صورت كه شما عبادت مي كنيد، عبادت نمي كنم و شما نيز به مانند من عبادت نمي نماييد، دين شما براي خودتان و دين من نيز براي خودم.) 2. عدالت در معاملات:مي فرمايد:" يا أيها الذين آمنوا أوفوا ب,اعجاز تشريعي در قرآن ...ادامه مطلب

  • خـــدا کـــجاســت؟

  •   به نام آنکه جان را فکرت آموخت خـــدا کـــجاســت؟ نوشته:احمد طارق فيض  با کمي خلاصه نمودن   ما متعلق به جامعه اي هستيم که هيچگونه باور هاي اعتقادي ما، ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي  ما در آن جامعه محفوظ نيست. جامعه ما شکل لابراتوار را دارد همواره در زمين آن باور ها ، انديشه ها و فرضيه ها کشت ميشود اي کاش منکرين خدا بدون تعصب به حرفهاي دکارت در اثبات وجود خداوند اندکي خيره ميشدند. چقدر زيبا آن دانشمند و فيلسوف وجود خود و خداي خود را اثبات ميکند آنجا که ميفرمايد:  شک کردن در نهايت يعني انديشيدن. وقتي شک مي کنم، يعني مي انديشم. پس لا اقل اين را مي توان پذيرفت که من مي انديشم. ولي من مي خواهم در مورد اساسي ترين مسئله بينديشم، اين مسئله که حقيقت وجودم چيست؟ و چون به اين مسئله مي انديشم، پس حداقل چيزيکه در جهان هستي مي توانم تشخيص دهم اين است که مي انديشم. بنابر اين اگر مي انديشم، بايد بپذيريم که من کسي هستم که فکر مي کنم و چون فکر مي کنم، وجود دارم: مي انديشم پس هستم. ولي چه کسي يا چه چيزي مسئول هستي من است؟ ترديدي نيست که من خود را نيافريده ام. پس دور از عقل نيست اگر نتيجه بگيريم که موجودي بزرگتر از من، مرا به وجود آورده که کامل تر، بي نقص تر، آگاه تر و داناتر از من است، موجودي که در يک کلام به آن خدا مي گوييم. بنابر اين مي توان گفت که خدا وجود دارد. (1)   خرده گيري و ايرادات منکرين خدا و نقادين با پشتوانه علمي در چند نقطه محدود خلاصه ميشود: اولاً: براي‌ اثبات‌ وجود خدا، هيچ‌ شيوه‌اي‌ وجود ندارد. به‌ گفته‌ پَجِلز(Pagels  ؛ فيزيک دان‌ آمريكايي‌): «هيچ‌ شاهد علمي‌ بر وجود خالق‌ جهان ‌طبيعت‌ و اراده‌ يا غايتي‌ وراي‌ قوانين‌ شناخته‌ شده‌ طبيعت‌ نداريم‌». دوم‌: علوم‌ به‌ تنهايي‌ مي‌تواند به‌ تمام‌ سؤال هاي‌ ما پاسخ‌ دهد. به‌ قول‌بونر (W. Bonner  ؛ فيزيک دان‌ انگليسي‌): «كار علم‌ اين‌ است‌ كه‌ براي‌ تمام‌ حوادث‌ جهان‌ واقعي‌، تبيين هايي‌ عقلان,خـــدا کـــجاســت؟ ...ادامه مطلب

  • اتم و معجزه قران

  •   معجزه قرآن تجزيهء اتم: الشيخ محمد علي صابوني   تا آخر قرن نوزدهم اعتقاد برين بود که کوچکترين مادهء هستي اتم است که در يکي از عناصر وجود دارد و اتم غير قابل تجزيه است، اين نظريه چندين قرن وجود داشت و در چندين دههء گذشته دانشمندان توجه بيشترين شان بر اتم بود تا اينکه مؤفق به تجزيهء آن شدند و پي بردند که اتم داراي اجزاء پروتون، نيترون و الکترون است. بواسطهء اين تجزيه مؤفق به ساختن بم اتم و بم هيدوژني شدند. به خداوند(ج) پناه ميبرم از شر شيطان رجيم.  به اين قول پروردگار دانا و توانا توجه کنيد:  و ما يعزب عن ربّک مثقال ذرةٍ في الأرض و لا في السماء ولا أصغر من ذلک ولا أکبر إلاّ في کتابٍ مبين.( پوشيده نيست از پروردگار تو چيزي قدر ذره در آسمان و زمين، نه کوچکتر از آن و بزرگتر از آن مگر اينکه در کتاب بيان کننده و واضح است(کلمه أصغر (کوچکتر از ذره) در قرآن کريم اشاره به همين امکان تجزيهء اتم است. و درين قول پروردگار ( ولا في السّماء) بيانگراينست که خواص اتم در زمين همان خواص اتم در موجودات فضاي مثل آفتاب، ستاره ها و سياره هاست.  آيا محمد(ص) خواص اتم را خوانده و براي تجزيهء آن در زمين و آسمان تلاش کرده بود ؟ نه خير! اين بزرگترين معجزهء علمي قرآن و دليل است برينکه اين کتاب وحي الهي است. ,اتم و معجزه قران ...ادامه مطلب

  • دلایل اثبات خدا

  •   اثبات وجود خداوند با برهان دلايل فراواني بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي کنيم. 1-برهان امکان، يا برهان «امکان و وجوب». اين برهان از چهار مقدمه‌ يقيني تشکيل مي يابد: الف) هيچ ممکن الوجودي ذاتاً ضرورت وجود ندارد، يعني هنگامي که عقل، ماهيتش را در نظر مي گيرد، آن را نسبت به وجود و عدم، يکسان مي بيند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتي براي وجود آن نمي بيند. اين مقدمه، بديهي و بي نياز از اثبات است. زيرا محمول آن از تحليل مفهوم موضوع به دست مي آيد و فرض ممکن الوجود بودن عيناً فرض نداشتن ضرورت وجود است. ب) هيچ موجودي بدون وصف ضرورت، تحقق نمي يابد، يعني تا هنگامي که همه راه هاي عدم به روي آن مسدود نشود، به وجود نمي آيد، و به قول فلاسفه «الشيء ما لم يجب لم يوجد». به ديگر سخن: موجود يا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و يا ممکن الوجود است، و چنين موجودي تنها در صورتي تحقق مي يابد که علتي آن را ايجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، يعني به گونه اي شود که امکان عدم نداشته باشد. اين مقدمه هم يقيني و غير قابل تشکيک است. ج) هنگامي که وصف ضرورت، مقتضاي ذات موجودي نبود، ناچار از ناحيه موجود ديگري به آن مي رسد، يعني علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغير مي سازد. اين مقدمه نيز بديهي و غير قابل ترديد است، زيرا هر وصفي از دو حال، خارج نيست: يا بالذات است و يا بالغير. هنگامي که بالذات نبود، ناچار بالغير خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودي است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود ديگري حاصل مي‌شود که آن را علت مي نامند. د) دور و تسلسل در علل محال است. اين مقدمه هم يقيني است، زيرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقيضين مي نمايد و محال بودن اجتماع نقيضين بديهي است. با توجه به اين مقدّمات يقيني، برهان امکان به اين صورت تقرير مي‌شود: موجودات جهان، همگي با وصف ضرورت بالغير،‌ موجود مي شوند، زيرا از يک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوي ديگر، هيچ موجودي بدون وصف ضرورت تحقق نمي يابد (مقدمه دوم) پس ناچار، داراي وصف ضرورت بالغير مي‌باشند و وجود هر يک از آن‌ها به وسيلة علتي ايجاب مي‌شود (مقدمه سوم). اکنون اگر ف,دلایل اثبات خدا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها