خـــدا کـــجاســت؟

ساخت وبلاگ

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

خـــدا کـــجاســت؟

نوشته:احمد طارق فيض  با کمي خلاصه نمودن 

 ما متعلق به جامعه اي هستيم که هيچگونه باور هاي اعتقادي ما، ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي  ما در آن جامعه محفوظ نيست. جامعه ما شکل لابراتوار را دارد همواره در زمين آن باور ها ، انديشه ها و فرضيه ها کشت ميشود

اي کاش منکرين خدا بدون تعصب به حرفهاي دکارت در اثبات وجود خداوند اندکي خيره ميشدند. چقدر زيبا آن دانشمند و فيلسوف وجود خود و خداي خود را اثبات ميکند آنجا که ميفرمايد:  شک کردن در نهايت يعني انديشيدن. وقتي شک مي کنم، يعني مي انديشم. پس لا اقل اين را مي توان پذيرفت که من مي انديشم. ولي من مي خواهم در مورد اساسي ترين مسئله بينديشم، اين مسئله که حقيقت وجودم چيست؟ و چون به اين مسئله مي انديشم، پس حداقل چيزيکه در جهان هستي مي توانم تشخيص دهم اين است که مي انديشم. بنابر اين اگر مي انديشم، بايد بپذيريم که من کسي هستم که فکر مي کنم و چون فکر مي کنم، وجود دارم: مي انديشم پس هستم.

ولي چه کسي يا چه چيزي مسئول هستي من است؟ ترديدي نيست که من خود را نيافريده ام. پس دور از عقل نيست اگر نتيجه بگيريم که موجودي بزرگتر از من، مرا به وجود آورده که کامل تر، بي نقص تر، آگاه تر و داناتر از من است، موجودي که در يک کلام به آن خدا مي گوييم. بنابر اين مي توان گفت که خدا وجود دارد. (1)

 

خرده گيري و ايرادات منکرين خدا و نقادين با پشتوانه علمي در چند نقطه محدود خلاصه ميشود:

اولاً: براي‌ اثبات‌ وجود خدا، هيچ‌ شيوه‌اي‌ وجود ندارد. به‌ گفته‌ پَجِلز(Pagels  ؛ فيزيک دان‌ آمريكايي‌): «هيچ‌ شاهد علمي‌ بر وجود خالق‌ جهان ‌طبيعت‌ و اراده‌ يا غايتي‌ وراي‌ قوانين‌ شناخته‌ شده‌ طبيعت‌ نداريم‌».

دوم‌: علوم‌ به‌ تنهايي‌ مي‌تواند به‌ تمام‌ سؤال هاي‌ ما پاسخ‌ دهد. به‌ قول‌بونر (W. Bonner  ؛ فيزيک دان‌ انگليسي‌): «كار علم‌ اين‌ است‌ كه‌ براي‌ تمام‌ حوادث‌ جهان‌ واقعي‌، تبيين هايي‌ عقلاني‌ فراهم‌ كند. اگر دانشمندي‌ در توضيح‌ چيزي‌، به‌ خدا متوسّل‌ شود، از حرفه‌ علمي‌ خود دور شده‌ است‌. اگر نتواند مسئله‌اي‌ را تبيين‌ كند، بايد از داوري‌ درباره‌ آن‌ بپرهيزد و بايد باور كند كه‌ نهايتاً براي‌ آن‌ تبيين‌ عقلاني‌ خواهد يافت‌».

سوم‌: جهان‌ طبيعت‌، خودكفاست‌ و نيازي‌ به‌ ماوراي‌ طبيعت‌ ندارد. چنان‌ كه‌ وَينبرگ‌ مي‌گويد: «به‌ نظر من‌، اين‌ بسيار مهّم‌ است‌ كه‌ ما مي‌توانيم‌ جهان‌ را ــ هم‌ در زيست ‌شناسي‌ و هم‌ در علوم‌ فيزيكي‌ ــبه ‌گونه‌اي‌ تبيين‌ كنيم‌ كه‌ نيازي‌ به‌ دخالت‌ خدا نباشد»(2) .

چهارم: فرضيه طرح جهان ساکن. يعني جهان از ازل بوده و تا ابد خواهد بود نه آغازي در کار است و نه انجام خواهد داشت.  مبني بر همين فرضيه جورج پوليتزر در کتابش تحت عنوان اصول اساسي فلسفه، به ارتباط اساسي قالب جهان که " جهان هدف آفرينش نبوده است" اذعان کرده و مي افزايد: اگر چنين بود آنگاه مي بايستي جهان بلافاصله توسط خدا آفريده مي شد و از هيچي به هستي مي گراييد. براي قبول خلقت، بايد در درجه اول وجود زمان را در حالي که جهان وجود نداشته است قبول کنيم و اينکه چيزي از نيستي به هستي شکل گرفته باشد. اين مسئله اي است که علم نمي تواند تسليم ان شود(3).

اينها نقاط کليدي و دلايل عمده دهريون بر عدم ضرورت وجود خدا مي باشد. انها بيشتر مي کوشند تا جواب علمي به هر سوال بدهند، ميخواهند تا تصوير علمي از مهمترين موضوع يعني خلقت طبعيت داشته باشند و دست خالق را در خلقت آن کوتاه نمايند. اما از آنجائکه علم با تعريف امروزي اش  دست آورد جديد بشري است و از جانب ديگر سر و کار علم بر طبعيت محدود ميشود؛ پس با چنان محدوديت آيا علم ميتواند تصويري از علت اجنبي و بيگانه اي معلول طبعيت بدهد؟ اين سوال در واقع تاديب غير مستقيم علم است بر گستاخي ها و جسارتهايش و سدي است براي پذيريش فرضيه و داده هاي علم در عرصه انکار وجود خداوند. اين موضوع چنان کمر علم را خميده ساخت حتي باوجوديکه علم توانست ذهن انسان غربي را آزاد از قيود و تکاليف مذهبي نمايد اما هيچگاه تفوق نيافت تا انسان غربي را متقائد بر انکار وجود پروردگارش بسازد.  آمار نشان ميدهد اکثر غربيان بوجود خداوند باور دارند و بعضي هم اظهار عاجزي ميکنند يعني برايشان مشکل است تا تصميم بگيرند.

اگر نيروي‌ هسته‌اي‌ كه‌ پروتون ها و نوترون هاي‌ هسته‌ را در كنار هم‌ نگه‌ مي‌دارد، كمي‌ ضعيف تر از فعلي‌ آن‌ بود، هرگز اتمي‌ تشكيل‌ نمي‌شد و بر عكس‌ اگر كمي‌ قويتر بود، پروتون ها به‌ هم‌ نزديك تر مي‌شدند و اتم ها وستارگان‌ و زمين‌ هيچگاه‌ بوجود نمي‌آمدند(4) . فکر نکنم هيچ عاقلي براين درستکاري و ظرافت تصادف اطلاق کند پس اين مدبر دانا و توانا کي است که چنان تدبر و ظرافت را در خلقت طبعيت بخرج داده است؟

از جانب ديگر فرضيه تکامل نيز مدعي برآنست که مولکولها غير طبيعي از روي تصادف اسيد هاي آمينه را ساخته و اسيد هاي آمينه از روي تصادف پروتين، و در نهايت پروتينها دوباره از روي تصادف موجودات زنده را شکل دادند. با اين حال، احتمال وجود تصادفي يک موجود زنده کمتر از احتمال ساخت برج ايفل در حالت مشابه است زيرا حتي ساده ترين سلول بدن، پيچيده تر از ساختار هاي دست بشر در دنيا مي باشد.

چگونه ممکن است فکر کنيم که هماهنگي در دنيا از روي اتفاق صورت گرفته است در حالي که هماهنگي فوق العاده طبيعت حتي با چشمان غير مسلح قابل مشاهده است؟ اين ادعايي غير منطقي است که بگوييم: جهان، که هر گوشه اش خبر از وجود خالقي را مي دهد خود آفريننده خويش بوده است(5)

پل‌ ديويس‌ مي‌گويد: «دير يا زود بايد چيزي‌ را به‌ عنوان‌ اصل‌ و مبناي ‌وجود بپذيريم‌: خدا، منطق‌، مجموعه‌ قوانين‌ يا مبناي‌ ديگر. پس ‌پرسش هاي‌ نهايي‌، همواره‌، وراي‌ ظرفيت‌ علم‌ تجربي‌... باقي‌ مي‌مانند. من‌ جزء دانشمنداني‌ هستم‌ كه‌ پيرو اديان‌ متداول‌ نيستند، ولي‌ با اين‌همه‌ انكار مي‌كنم‌ كه‌ جهان‌ حادثه‌ بي‌ هدف‌ بوده‌ باشد... به‌ نظر من‌، بايد موردي‌ عميقتر براي‌ توضيح‌ وجود داشته‌ باشد. اينكه‌ كسي‌ بخواهد اين‌ مورد عميق‌ را خدا بنامد، مربوط‌ به‌  ذوق و نوع‌ تعريف‌ اوست‌».(6)

در واقع بدن انسان چنان لبريز از نشانه هاي وجود خداوند مي باشد که در هيچ دائره المعارف دو جلدي هم جا نمي گيرد. فقط بدن انسان لازمه انديشه نمي باشد. دنيا سر شار از کثرت موجودات زنده، از تک سلولي تا گياهان، از حشرات تا موجودات دريايي و از پرندگان تا خزندگان مي باشد. اگر شما يک مشت خاک را بر داشته و به آن نگاه کنيد، حتي در درون آن مي توانيد موجودات زنده متعددي را با ويژگيهاي گوناگون پيدا کنيد. اين مسئله براي هوايي که آنرا تنفس مي کنيد نيز صدق ميکند. حتي بر روي پوست شما موجودات زنده بيشمار وجود دارند که اسامي شان براي شما آشنا نمي باشند. در روده هاي تمام موجودات زنده، ميليونها باکتري يا موجودات زنده تک سلولي وجود دارند که به عمل هضم کمک مي کنند. تعداد حيوانات در دنيا به مراتب بيشتر از تعداد انسانها مي باشد. وقتيکه ما به دنياي گياهان نيز نظري مي اندازيم به اين نکته پي مي بريم که نقطه اي در زمين ياقت نمي شود که در آن حيات وجود نداشته باشد. تمام موجوداتي که در حوزه ميليونها کيلومتر مربع پخش مي باشند، ساختار بدني متفاوت، زندگي متفاوت و سهم متفاوت از توازن بوم شناختي دارند. اينکه ادعا کنيم همه اينها از روي تصادف و بدون هدف يا قصدي بوجود آمده اند ادعايي مضحک آور است. هيچ اتفاق تصادفي نمي تواند به يک چنين دستگاه پيچيده اي تبديل شود.

تمام اين شواهد ما را به اين نتيجه مي رساند که جهان با "خود آگاهي" معيني بکار خود ادامه مي دهد. پس چه چيزي منشاء اين خود آگاهي است؟ (7)

گاليله‌: «خداوند در اعما ل‌ طبيعت‌، بيشتر از جمله‌هاي‌ مقدّس‌ انجيل‌، متجلّي‌ مي‌شود»

قول‌ نيوتون‌: «اين‌ زيباترين‌ نظام‌ خورشيد و سيّارات‌ و ستاره‌هاي ‌دنباله‌دار، تنها مي‌تواند در نتيجه‌ تدبير و حاكميت‌ يك‌ موجود دانا و توانا پديد آيد».

اگر بر کشفيات جديد علمي که نقد بر ادعا هاي منکرين خدا مي باشد بپردازيم  مقاله طويل شده سبب ملالت خاطر خواننده محترم ميگردد. اما باکمال تواضع حرف ما به دهريون و منکرين خدا که سنگ علم را بر سينه ميکوبند، حداقل امروز ديگر دست بندهاي علمي را از بازوان تان دور اندازيد. امروز نه تنها شما پشتوانه علمي نداريد بلکه از قضاء روزگار فرآورده ها و کشفيات جديد علمي عليه ادعا هاي خدا ستيزانه است.

در آخر خدا کجاست؟ جواب قرآن اينست که خداوند مستقر بر عرش مي باشد. بعضا گفته ميشود خداوند در هر کجا حضور دارد، اين قول از تائيد قرآن برخوردار نيست بلکه خداوند به علم خود هرجا است يعني به علم خود آگاه از هر چي است. به عبارت ديگر هيچ چيزي  خارج از دايره علم و آگاهي پروردگار عالم نيست.

هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ?4?  سوره الحديد – آيه 4

ترجمه: اوست آنکه آفريد آسمان ها و زمين را در شش روز باز مستقر شد بر عرش ميداند آنچه در مي آيد  به زمين و آنچه بر مي آيد از آن و آنچه فرود مي آيد از آسمان و آنچه بالا ميرود اندر آن و او با شما ست هرجا که باشيد و خدا بآنچه ميکنيد بينا ست.

-------------------------

(1) آشنائي با فلسفه غرب

(2) فيزيکدانان غربي و مسئله خدا باوري

(3) شناخت خدا از طريق برهان

(4) فزيکدانان غربي و مسئله خداباوري

(5) شناخت خدا از طريق برهان

(6) فزيکدانان غربي و مسئله خداباوري

(7) شناخت خدا از طريق برهان

 

یزدان ...
ما را در سایت یزدان دنبال می کنید

برچسب : خـــدا کـــجاســت؟, نویسنده : مرید حق yazdan بازدید : 75 تاريخ : جمعه 9 فروردين 1392 ساعت: 20:38