چرا خداوند خالقي ندارد؟

ساخت وبلاگ

 

خدا را چه کسي خلق کرد؟

اين سوال بسياري از فلاسفه و شک گرايان مذهبي است. اما در تعريف خدا گفته مي شود که خدا خالق غيرمخلوق جهان است پس اين سوال که چه کسي خدا را خلق کرده است غيرمنطقي است، درست مثل اينکه بپرسيم مرد مجرد شوهر کيست.

نوع پيشرفته تر اين سوال مي تواند اين باشد: اگر وجود جهان به يک علت نياز دارد، چرا وجود خدا به اين علت نياز ندارد؟ و اگر خدا به علت نياز ندارد، چرا بايد جهان به علت نياز داشته باشد؟ در جواب، فلاسفه از استدلال زير استفاده مي کنند:

1. هر چيزي که آغازي داشته باشد، نياز به علت دارد!

2. جهان داراي آغاز است.

3. بنابراين جهان به علت نياز دارد.

همانطور که در زير نشان داده خواهد شد، جهان به علت نياز دارد چون آغازي داشته استخداوند، برخلاف جهان، آغازي نداشته است، بنابراين، به سبب نياز ندارد.علاوه بر اين، نسبيت عمومي انيشتين که به کرات با تجربه ثابت شده است، نشان مي دهد که زمان به ماده و فضا مرتبط است. پس زمان خود در کنار ماده و فضا شروع مي شود.

از آنجا که بنابه تعريفخدا خالق همه جهان است، خالق زمان نيز مي باشد. بنابراين، نمي تواند با ابعاد زماني که خود آفريده است محدود شود پس مي توان گفت که خدا آغازي ندارد. پس نيازي به علت و سبب نيز ندارد.

درعوض، شواهد خوبي وجود دارد که جهان آغازي داشته است.اين را مي توان در قوانينترموديناميکمشاهده کرد که بنيادي ترين قوانين علم فيزيک مي باشد.

·        قانون اول: کل حجم انرژي جهان پايدار و دائمي است.

·         قانون دوم: ميزان انرژي موجود براي کار رو به اتمام است، يا انتروپي تا حد ماکسيمم رو به افزايش است.

اگر کل حجم انرژي محدود باشد و ميزان انرژي قابل استفاده رو به کاهش باشد، پس نمي توان گفت که جهان براي هميشه وجود داشته است، درغيراينصورت کليه انرژي هاي مصرفي تا به حال تمام شده بود. بعنوان مثال، همه اتم هاي راديواکتيو از بين رفته، همه قسمت هاي جهان به يک دما رسيده و هيچ کارديگري ممکن نبود.

بنابراين استنباط بديهي اين خواهد بود که جهان از يک زمان مشخص با مقدار بسيار زيادي انرژي مصرفي آغاز شده و الان رو به اتمام است.

حالا اگر پرسشگر بپذيرد که جهان آغازي داشته است اما باز بااينحال نياز به سبب ندارد چه؟ اما کاملاً آشکار است که چيزهايي که آغاز مي شوند علتي دارند و هيچکس قادر به انکار اين نيست. اگر قانون علت و معلول انکار مي شد، همه علوم و تاريخ از بين مي رفت.

همچنين، جهان نمي توان علت خود باشد چون هيچ چيز قادر به ساختن خود نيست، به اين علت که اين يعني آن چيز قبل از ايجاد خود وجود داشته است که از نظر منطقي پوچ است.

به طور خلاصه

·         مي توان ثابت کرد که جهان (ازجمله زمان) آغازي داشته است.

·         باور اينکه چيزي که آغاز دارد بي علت است منطقي نيست.

·         درنتيجه جهان نياز به علت دارد.

·         خدا، بعنوان خالق زمان، خارج از زمان قرار دارد. پس هيچ آغازي در زمان ندارد. هميشه وجود داشته است و بنابراين نيازي به علت ندارد.

 

ايرادات

فقط دو راه براي تکذيب يک استدلال وجود دارد:

الف) نشان دهيم که از نظر منطقي بي اعتبار است.

ب) نشان دهيم که حداقل يکي از فرضيات قبلي اشتباه بوده است.

آيا اين استدلال معتبر است؟

استدلال معتبر استدلالي است که درست بودن پيش فرض ها غيرممکن و نتيجه نادرست باشد. دقت کنيد که اعتبار به صحت پيش فرض ها متکي نيست و به شکل استدلال بستگي دارد. استدلالي که در اين مقاله ارائه مي شود، معتبر است چون درست شکل اين استدلال است که: همه دلفين ها ستون فقرات دارند، موبي ديک يک دلفين است، درنتيجه موبي ديک هم ستون فقرات دارد. بنابراين تنها اميد شک گرايان اين است که يکي از پيش فرض ها را انکار کنند و به بحث بکشانند.

آيا پيش فرض ها صحيح هستند؟

1. آيا جهان آغازي دارد؟

ديدگاه مربوط به جهان نوساني توسط ملحداني مثل کارل زاگان  (Carl Sagan)   و ايزاک آسيموف  (Isaac Asimov)   برمبناي انکار آغاز جهان و مفهوم ضمني آن که وجود يک خالق است استوار بود. اما همانطور که در بالا نشان داده شده است،قوانين ترموديناميک اين استدلال را رد مي کند. حتي يک جهان نوساني نمي تواند بر آن قوانين غلبه کند. هريک از چرخه هاي فرضي انرژي بيشتر و بيشتري را مصرف مي کند.

اين يعني هر چرخه از چرخه قبل طولاني تر و بزرگ تر خواهد بود، بنابراين اگر بخواهيم به زمان قبل نگاه کنيم چرخه هاي کوچک تر و کوتاهتري وجود داشته اند. مدل چند چرخه اي آينده اي بينهايت دارد اما گذشته آن باز هم محدود و متناهي مي باشد.

همچنين، شواهد بسياري نشان مي دهد که ميزان بسيار کمي جاذبه براي متوقف کردن گسترش و ايجاد اين چرخه ها در وهله اول وجود دارد و اين يعني جهان باز است.

بنا بر بهترين برآوردها، جهان هنوز فقط نيمي از حجم لازم براي انقباض دوباره را دارد. اين شامل ترکيبي از کل ماده نوراني و ماده غيرنوراني که در هاله کهکشان ها يافت مي شود و همچنين هرمقدار ممکن از نوترينوها نسبت به جرم کل مي باشد.

برخي شواهد براي جهان باز از تعداد لنزهاي گرانشي خم کننده نور در آسمان مي آيد. همچنين، تحليل سوپرنووا نشان مي دهد که سرعت گسترش جهان براي يک جهان بسته به اندازه کافي کند نيست. به نظر مي رسد که فقط 40 تا 80 درصد از مواد مورد نياز براي يک انفجار بزرگ وجود دارد.

اين حجم کم تصادفاً مشکلي بزرگ در تئوري انفجار بزرگ است چون اين حجم تراکمي را درست در آستانه فروپاشي يک جهان صاف و مسطح پيش بيني مي کند.

و آخر اينکه، هيچ مکانيزم شناخته شده اي بعد از انفجار بزرگ فرضي، بازگشت دوباره را مقدور نمي داند.

همانطور که پروفسور دانشگاه يل، بئاتريس تينسلي  (Beatrice Tinsley)   توضيح مي دهد،حتي اگر رياضيات مي گويد جهان نوساني است، هيچ مکانيزم فيزيکي شناخته شده اي براي بازگشت از انفجار بزرگ فاجعه آميز وجود ندارد.

در دنياي فيزيکي واقعي، اين مدل ها از انفجار بزرگ شروع شده، به فروپاشي مي رسد و آن انتهاي کار است.

2. انکار علت و معلولي

برخي فيزيک دانان ادعا مي کنند که مکانيک کوانتوم اين اصل علت و معلولي را  زيرپا مي گذارد و مي تواند از هيچ، چيزي ايجاد کند. بعنوان مثال، پاول ديويس   (Paul Davies)   مي نويسد:

زمان/مکان مي تواند درنتيجه يک انتقال کوانتومي از هيچ به وجود آيد. ذرات مي توانند بدون يک علت خاص از ناکجا پديد آيند. اما دنياي مکانيک کوانتوم به طور عادي از هيچ چيزي به وجود مي آورد.

اما اين سوءاستعمالي بزرگ از مکانيک کوانتوم است. مکانيک کوانتوم هيچوقت چيزي را از هيچ به وجود نمي آورد. خود ديويس تاييد کرد که داستان او را نبايد خيلي جدي تلقي کرد.

تئوري هايي که ادها مي کنند جهان يک نوسان کوانتومي است بايد اين پيش فرض را داشته باشند که چيزي که براي نوسان خلاء کوانتومي آنها وجود داشته، داراي پتانسيل ماده/ضدماده است و هيچ نيست.

بعنوان مثال، طيف بيني رامان   (Raman)يک پديد مکانيک کوانتوم است اما از تعداد موج و شدت باندهاي طيفي مي توان روي حجم اتم ها و نيروي وارد پيوندها براي ايجاد باند کار کرد. براي کمک به اين ديدگاه ملحدانه که جهان بدون علت به وجود آمده است، فرد بايد ثابت کند که باندهاي رامان مي توانند بدون انتقالات و نوسانات در کوانتوم لرزشي به وجود آيند يا ذرات آلفا مي تواند بدون وجود قبلي يک هسته به وجود آيد و امثال اين.

اگر مکانيک کوانتوم به آن اندازه که برخي افراد تصور مي کنند غيرسببي است پس نبايد تصور کنيم که اين پديده ها علتي داشته باشند.

 آيا خلقت توسط خدا منطقي است؟

آخرين تاکنيک شک گرايان براي خودداري از نتيجه اي که وجود خداوند راثابت مي کند اين است که مي گويند خلقت در زمان متناقض است. ديويس به درستي اشاره مي کند که ازآنجا که خود زمان با آغاز جهان آغاز شده است، بي معني است که در مورد آنچه قبل از آغاز جهان وجود داشته صحبت کنيم. اما او ادعا مي کند که علت ها بايد قبل از معلول ها وجود داشته باشند. پس اگر هيچ چيز قبل از آغاز جهان اتفاق نيفتاده باشد، آنوقت بنابر ديويس پوچ است که درمورد علت آغاز جهان بحث کنيم.

اما ويليام لين کريگ  (Wiliam Lane Craig)   فيلسوف در انتقادي عالي به ديويس، اشاره مي کند که ديويس در علم فلسفي خود ناقص است. فلاسفه ديرزماني است که درمورد علت و معلول همزمان بحث مي کنند. ايمانوئل کانت  (Immanuel Kant)   مثال وزنه اي که روي بالشتک قرار دارد و به طور همزمان موجب فرورفتن آن مي شود را ذکر مي کند. کريگ مي گويد،اولين لحظه زمان لحظه عمل خالقانه خدا و  پديد آمدن همزمان خلقت بوده است.

برخي شک گرايان ادعا مي کنند که همه اين تحليل ها تجربي است چون اين ذات علم است. بنابراين از اين نمي توان براي اثبات خلقت توسط خدا استفاده کرد. البته، شک گرايان نمي توانند هر دو طرف آنرا ادعا کنند و بگويند که کتب آسماني نادرست است چون علم آنرا ثابت کرده اما اگر علم با آن کتب تناقضي نداشته باشد، باز هم علم تجربي است.

فکر نهايي

 کتب آسماني مي گويند، زمان بعدي است که خداوند خلق کرده است  که انسان تحت تسلط آن است. همچنين مي گويند که يک روز ديگر زماني وجود نخواهد داشت که ابديت ناميده مي شود. خود خداوند خارج از اين بُعد قرار دارد. او در ابديت است و تحت تسلط زمان نيست. خدا قبل از به وجود آمدن تاريخ آنرا بنا کرده است. او مي تواند بين زمان ها حرکت کند درست مثل انسان که کتاب تاريخ را ورق مي زند.

ازآنجا که ما در بُعد زمان زندگي مي کنيم، براي ما غيرممکن است که چيزي که ابتدا يا انتهاي زماني نداشته را درک کنيم. بايد خيلي ساده واقعيت را بپذيريم و ذات ابدي خداوند را قبول کنيم همانطور که قبول مي کنيم مکان هيچ ابتدا و انتهايي ندارد، گرچه اين افکار فشار وحشتناکي بر مغز محدود ما وارد مي کند.

 

 

 

یزدان ...
ما را در سایت یزدان دنبال می کنید

برچسب : چرا خداوند خالقي ندارد؟, نویسنده : مرید حق yazdan بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 14 فروردين 1392 ساعت: 1:24