دلایل اثبات خدا

ساخت وبلاگ

 

اثبات وجود خداوند با برهان

دلايل فراواني بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي کنيم.
1-برهان امکان، يا برهان «امکان و وجوب».
اين برهان از چهار مقدمه‌ يقيني تشکيل مي يابد:
الف) هيچ ممکن الوجودي ذاتاً ضرورت وجود ندارد،
 يعني هنگامي که عقل، ماهيتش را در نظر مي گيرد، آن را نسبت به وجود و عدم، يکسان مي بيند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتي براي وجود آن نمي بيند.
اين مقدمه، بديهي و بي نياز از اثبات است. زيرا محمول آن از تحليل مفهوم موضوع به دست مي آيد و فرض ممکن الوجود بودن عيناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هيچ موجودي بدون وصف ضرورت، تحقق نمي يابد،
 يعني تا هنگامي که همه راه هاي عدم به روي آن مسدود نشود، به وجود نمي آيد، و به قول فلاسفه «الشيء ما لم يجب لم يوجد». به ديگر سخن: موجود يا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و يا ممکن الوجود است، و چنين موجودي تنها در صورتي تحقق مي يابد که علتي آن را ايجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، يعني به گونه اي شود که امکان عدم نداشته باشد. اين مقدمه هم يقيني و غير قابل تشکيک است.
ج) هنگامي که وصف ضرورت، مقتضاي ذات موجودي نبود، ناچار از ناحيه موجود ديگري به آن مي رسد، يعني علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغير مي سازد.

اين مقدمه نيز بديهي و غير قابل ترديد است، زيرا هر وصفي از دو حال، خارج نيست: يا بالذات است و يا بالغير. هنگامي که بالذات نبود، ناچار بالغير خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودي است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود ديگري حاصل مي‌شود که آن را علت مي نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. اين مقدمه هم يقيني است، زيرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقيضين مي نمايد و محال بودن اجتماع نقيضين بديهي است.
با توجه به اين مقدّمات يقيني، برهان امکان به اين صورت تقرير مي‌شود: موجودات جهان، همگي با وصف ضرورت بالغير،‌ موجود مي شوند، زيرا از يک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوي ديگر، هيچ موجودي بدون وصف ضرورت تحقق نمي يابد (مقدمه دوم) پس ناچار، داراي وصف ضرورت بالغير مي‌باشند و وجود هر يک از آن‌ها به وسيلة علتي ايجاب مي‌شود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنيم که وجود آن‌ها به وسيله يک ديگر ضرورت مي يابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنيم که سلسلة علل،‌تا بي نهايت پيش مي رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوي آن‌ها باطل و محال مي‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار بايد بپذيريم که در رأس سلسله علت ها موجودي است که خود به خود ضرورت وجود دارد، يعني واجب الوجود است.
اين برهان را به صورت ديگري نيز مي توان تقرير کرد که نيازي به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن اين که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتي در آن‌ها تحقق نمي يابد، در نتيجه، هيچ يک از آن‌ها موجود نمي شود، زيرا هيچ کدام از آن‌ها خود به خود داراي ضرورتي نيستند تا ديگري در پرتو آن ضرورت يابد.
به ديگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودي ضرورتي عاريتي است و تا ضرورتي بالذات نباشد، جايي براي ضرورت هاي عاريتي نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:

علت، تقدّم وجودي دارد بر معلول (نه تقدّم زماني). معلول با اين که هم زمان با علت است و از اين نظر تقدّم و تأخري در کار نيست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نيست، يعني درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پيدا نکند، او وجود پيدا نمي‌کند» اما درباره علت صادق نيست که: «تا معلول وجود پيدا نکند، او وجود پيدا نمي کند». کلمه «تا» مفيد مفهوم شرطيّت و مشروطيّت و تقدّم ذاتي است.
مثال: فرض مي‌کنيم گروهي مي خواهند در امري، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هيچ يک از آن‌ها حاضر نيست پيش قدم شود و حتي حاضر نيست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که مي رويم، مي‌گويد «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همين را نسبت به شخص سوم مي‌گويد و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همين طور... يک نفر پيدا نمي شود که بلا شرط حمله کند. آيا ممکن است در چنين وضعي حمله صورت گيرد؟ البته نه، زيرا حمله ها مشروط است به حمله ديگر، حمله غير مشروط وجود ندارد و حمله هاي مشروط که سلسله را تشکيل مي دهند، بدون شرط، وجود پيدا نمي کنند، نتيجه اين است که هيچ اقدامي صورت نمي گيرد.
اگر سلسله اي غير متناهي از علل و معلولات فرض کنيم، چون همه ممکن الوجود مي باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود ديگري است که آن ديگري نيز به نوبه خود مشروط به ديگري است، تمام آن‌ها به زبان حال مي‌گويند «تا» آن يکي ديگر وجود پيدا نکند،‌ ما وجود پيدا نخواهيم کرد، و چون اين زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه يک جا مشروط هايي هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هيچ يک وجود پيدا نخواهد کرد.
از طرف ديگر چون مي بينيم موجوداتي در عالَم هستي وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غير معلول و شرط غير مشروطي در نظام هستي هست که اين‌ها وجود پيدا کرده اند.

3- برهان تجربي (دليل علمي )
مهم ترين دلايل علمي براي اثبات وجود خدا ، آن دلايلي است که از راه نظم موجود در طبيعت و موجودات طبيعي مي توان به وجود خداوند حکيم و مدبر رسيد . تمام رشته هاي علوم ثابت مي کند که در دنيا نظام معجزه آسايي وجود دارد که اساس آن ،قوانين وسنن ثابت و غير قابل انکار جهان هستي است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به اين قوانين ،امکان مي دهد که بشر از راز هستي پرده برداري کند که در اين مختصر فقط به يک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شيمي لاستيک و داروهاي ترکيبي آلي و تکامل شيمي آلي ميآوريم؛ «پرفسور ادوين کانلين زيست‏شناس دانشگاه پرينستون غالبا ميگفت: «احتمال پيدايش زندگي از تصادفات به همان اندازه است که در نتيجه حدوث انفجاري در يک چاپخانه، يک کتاب قطور لغت بوجود آيد»
 من اين بيان را بدون قيد و شرط تأييد ميکنم. من عقيده راسخ دارم که خدايي وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداري ميکند... من خدا را خدايي (ميدانم) که تمام کتب آسماني از سوي وي نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقيم حقيقت را به او نشان داده است... من اجازه ميخواهم تا از چگونگي تأثير شيمي آلي که در تقويت ايمان من بسيار مؤثر افتاده شمه‏اي بيان کنم. ما وجود يک حکمت عاليه را براي خلقت طبيعت قبول ميکنيم، والا بايد بگوئيم که اين جهان و طبيعت که ما آن را ادراک ميکنيم، فقط و فقط در نتيجه تصادف بوجود آمده است. براي کسي که شگفتيها و رموز و نظم و ترتيب شيمي آلي را مخصوصا در اجسام زنده ديده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتيجه تصادف بسيار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بيشتر مطالعه ميکنيم و واکنش‏هاي اين ذرات را بيشتر زير نظر قرار ميدهيم به همان اندازه روشن‏تر درمييابيم که يک عقل کل نقشه عالم طبيعت را طرح و با اراده و مشيت خود آن را خلق کرده است. اين فکر نتيجه تجربه شخصي من است و غالب اوقات که در آزمايشگاه، ميان اجسام بينهايت کوچک و فعل و انفعالات پيچيده و عجيب آنها کار ميکنم، فکر عظمت و حکمت عاليه آفريدگار مرا مبهوت و متحير ميسازد.
فعل و انفعالات سلول حيواني به قدري عجيب و پيچيده است که اگر کوچکترين انحرافي در آنها روي دهد باعث بيماري حيوان ميشود. واقعا عجيب است که سازماني به پيچيدگي يک سلول حيواني بتواند خودبخود به حيات و فعاليت خويش ادامه دهد. براي اين کار حتما وجود پروردگار فوق‏العاده حکيمي ضرورت دارد. من هر قدر بيشتر در آزمايشگاهها به کار تجربي ميپردازم، ايمانم راسختر و محکمتر ميشود و نسبت به فکر و حال بعضي از همکاران بيدين خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بيشتر ميانديشم. وضع آنها در نظر من معمايي شده است که چگونه با مشاهده اين همه دليل بارز، باز نميخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حاليکه يک ماشين ساده ساخت بشري طراح و سازنده‏اي لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتي که هزاران مرتبه پيچيده‏تر و عجيب‏تر از آنند، صانعي نداشته باشند.» (1)
سخنان اين دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمي تواند يک مجموعه منظم حتي يک موجود بسيار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آيد ، بلکه به سازنده و خالق حکيم و دانا تعلق دارد و پذيرش تصادف در خلقت آن قدر بي دليل است که مانند پذيرش به وجود آمدن يک کتاب فلسفي و عملي دقيق با انفجار يک کارخانه چاپ کتاب.
براي توضيح بيشنر ، به 
کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تاليف جان کلوور ترجمه احمد آرام
 مراجعه فرماييد.
پي نوشت:
1) اثبات وجود خدا، ص 230 ـ 227

 


یزدان ...
ما را در سایت یزدان دنبال می کنید

برچسب : دلایل اثبات خدا, نویسنده : مرید حق yazdan بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 14 فروردين 1392 ساعت: 1:22